عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان و خواهران و برادران عزیز

این شبای عزیز حتما واسه همدیگه دعا کنیم.

واسه همه بیمارا ، مریض دارا ، بدهکارا، گرفتارا و هرکی حاجت و خواسته ای داره ... 

لازم دونستم تشکر کنم از خواهرم " دانشجو " که بعد از گذشت 388 روز همچنان دارن بهمون لطف میکنن و مرتب و به موقع ، آیات قران رو در وبلاگ قرار میدن .

یادمه ایشون قول داده بودن تا ماه رمضونِ پارسال اینکارو واسمون انجام بدن ولی بازم لطف کردن و ادامه دادن و الانم ازشون خواهش میکنم تا پایان این طرح ادامه بدن که 1 دور کامل بتونیم قرآن رو با ترجمه و تفسیر بخونیم .

یادی کنیم از پریناز خانوم که ایده و شروع کار با ایشون بود ولی به دلایل شخصی نتونستن ادامه بدن و بعدش آبجی دختر بهاری ، طرح  رو ادامه دادن ، ایشونم خیلی مرتب و با سلیقه کار رو جلو بردن و تفسیر و توضیحِ آیات و طرح نهج البلاغه رو اضافه کردن به طرح.

بعد یه مدت ایشونم به دلایل شخصی وبلاگ رو حذف کردن و ازون روز قرار شد آبجی دانشجو طرح قران رو بصورت موقت ادامه بدن که تا الان لطفشون شامل حال ما شده و قرار بود منم نهج البلاغه رو ادامه بدم که بدقول شدم و یه مدت دست و پا شکسته ادامه دادم ولی بعدش ادامه ندادم . هیچ عذری پذیرفته نیست و از همه عذرخواهی میکنم ، حتی اگه 1 نفر اون طرح رو دنبال میکرد لازم بود من ادامه میدادم ولی 1 سال اخیر اتفاقاتی واسم پیش اومد که گفتن نداره و خیلی وقت و آرامشمو گرفت و ذهنمو به هم ریخت و هنوزم به شرایط عادی برنگشتم ... اینا رو نگفتم که خودمو توجیه کنم ، هیچ توجیهی قابل قبول نیست و از صمیم قلب عذرخواهی میکنم و امیدوارم مجدد طرح نهج البلاغه هم ادامه بدیم . خوندن و فهمِ قران و نهج ابلاغه آثاری داره که دنیا و آخرتمونو عوض میکنه و چه خوبه این خوندن و تفکر ، روزانه و مستمر باشه .

 تشکر میکنم از آبجی دانشجو ، دختر بهاری و پریناز خانوم که مسبب و عامل این کار خیر بودن و هستن . هرجا هستن امیدوارم برکاتِ این طرح توی زندگیشون نمایان بشه.

واسه همه شما عزیزان آرزوی عاقبت بخیری ، سلامتی ، خوشبختی و جیب پر پول دارم .

واسم دعا کنید که بدجور نیاز دارم بهش.

در پناه حق

به خدا سوگند! از زمان وفات پیامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شده ام و دیگران را که هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشته اند!

امام(علیه السلام) فرمود: حوادث و امور، تسلیم تقدیرهاست تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبیر (و هوشیارى او) است.

اگر (درباره خلافت و شایستگی هایم و وضعیّت پیامبر در این زمینه نسبت به من) سخن بگویم مى گویند: او نسبت به حکومت بر مردم حریص است! و اگر سکوت کنم مى گویند: از مرگ مى ترسد! عجیب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (آن همه رشادتهایى که غزوات اسلامى از من دیده یا شنیده اند چگونه ممکن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند). به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است! (من اگر سکوت مى کنم) به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاه هاى عمیق به لرزه در مى آیید.

من مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر آنان که تحت فرمان شما هستند، امیر ساختم; گوش به فرمانش دهید و از او اطاعت کنید. او را زره و سپر محکم خویش سازید، زیرا او کسى است که سستى در او راه ندارد و لغزش پیدا نمى کند، در جایى که سرعت لازم است کندى نخواهد کرد و در آنجا که کندى و آرامش لازم است سرعت و شتاب به خرج نمى دهد.

امام(علیه السلام) فرمود: هر شخص گرفتارى را نمى توان سرزنش کرد (چه بسا بى تقصیر باشد).

من همواره منتظر عواقب پیمان شکنى شما بودم و نشانه فریب خوردگان را در شما مى دیدم ولى به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى داد (و از نیرنگهاى شما آگاه بودم).
من در کنار جادّه هاى گمراه کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم، در آن هنگام که گرد هم جمع مى شدید و راهنمایى نداشتید و تشنه رهبر شایسته اى بودید و براى پیدا کردن این آب حیات تلاش مى کردید و به جایى نمى رسیدید.