ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه؛ بخش سوم: اطاعت از امام + خلاصه


من امروز حوادث عبرت انگیز تاریخ را که خاموش است و براى اهل معرفت گویاست براى شما به سخن در مى آورم تا حقایق را فاش کنم، آن کس که از دستورات من تخلّف کند، از حق دور گشته است; (چرا که) از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن تردید نکرده ام (و نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبوده بلکه به خاطر این بود که مبادا مردم گمراه شوند همان گونه که) موسى(علیه السلام) هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد بلکه از این مى ترسید که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى کشند.
امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار گرفته ایم (ما به سوى حق مى رویم و شما به راه باطل، چشم باز کنید و در کار خود تجدید نظر نمایید) کسى که اطمینان به آب داشته باشد تشنه نمى شود (و تشنگیهاى کاذب او را آزار نمى دهد، همچنین کسى که رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد در دام شک و وسوسه هاى شیطان نمى افتد).



 
امروز پرده ها را کنار مى زنم!
جمله هاى متعدّدى که در این فراز از کلام آمده است هر کدام اشاره به نکته مهمّى دارد و به نظر مى رسد که در لابه لاى این جمله ها، جمله هاى بیشترى بوده است که مرحوم «سیّد رضى»(ره) به هنگام تلخیص کردن، آنها را ساقط نموده است. چرا که سیره مرحوم «سیّد رضى»(ره) بر این قرار داشته که از خطبه ها گلچین مى کرده و قسمت هایى را کنار مى گذاشته; گاهى بیشتر و گاهى کمتر.
به هر حال نخستین نکته اى را که امام(علیه السلام) در این جا به آن اشاره مى کند این است که مى فرماید: «من امروز (حوادث) بى زبانى که صد زبان دارد براى شما به سخن در مى آورم (تا حقایق را فاش کند)» (اَلْیَوْمَ اُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْماءَ ذاتَ الْبَیانِ).
«عجماء» به معناى حیوان بى زبان است، ولى گاه به حوادث و مسائل دیگرى که سخن نمى گوید نیز اطلاق مى شود و لذا بسیارى از شارحان نهج البلاغه معتقدند که «عجماء» در این جا اشاره به حوادث عبرت آمیزى است که در عصر او یا در گذشته، روى داده و هر کدام براى خود زبان حالى دارند و انسانها را پند و اندرز مى دهند. امام پیامهاى آنها را با بیان رساترى در این جا و در موارد دیگر بیان مى کند و نکته هاى عبرت آموز آنها را شرح مى دهد.
این احتمال نیز داده شده است که منظور از آن صفات کمال خود آن حضرت و یا اوامر الهى است که اینها نیز گویى خاموشند و امام سخنان آنها را بازگوى مى کند.
در جمله دوّم امام(علیه السلام) با قاطعیّت مى فرماید: «آن کس که از دستورات من تخلّف کند از حق دور گشته است زیرا از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن تردید نکرده ام (بنابراین آنچه مى گویم حق است و هرکس تخلّف کند از حق فاصله گرفته)» (عَزَبَ رَأىُ امْرِىء تَخَلَّفَ عَنّى، ما شَکَکْتُ فِى الْحَقِّ مُذ اُریتُهُ).
در واقع صدر و ذیل این کلام از قبیل علّت و معلول یا دلیل و مدّعاست و با توجّه به این که امام(علیه السلام) در دامان حق پرورش یافته و در آغوش پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) بزرگ شده و همواره کاتب وحى و شاهد معجزات بوده و از همه بالاتر «بابُ مَدینَة عِلْمِ النَّبى(صلى الله علیه وآله وسلم)» و به منزله در ورودى براى شهر علم پیامبر بوده است و علاوه بر عالم ظاهر، به عالم شهود و باطن راه یافته است، این سخن هرگز ادّعاى گزافى نیست.
بعضى از شارحان احتمال دیگرى در جمله «عَزَبَ رَأىُ امْرِىء...» داده اند و آن این که از قبیل نفرین باشد یعنى: «دور باد رأى کسى که از دستوراتم تخلّف کند» ولى معناى اوّل مناسب تر به نظر مى رسد.
در سوّمین جمله، به پاسخ سؤالى مى پردازد که بعد از داستان «جنگ جمل» به ذهن بعضى مى رسید و آن این که چرا امام(علیه السلام) از ماجراى این جنگ نگران بود؟
مى فرماید: نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبود بلکه به خاطر این بود که مبادا با آمدن همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به میدان، و فریاد دروغین خونخواهى قتل «عثمان» و حضور جمعى از صحابه پیمان شکن در لشکر دشمن، گروهى از عوام به شکّ و تردید بیفتند، درست همانند نگرانى موسى به هنگام رویارویى با ساحران. «موسى هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد، بلکه از این مى ترسید که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى بکشانند» (یُوجِسْ مُوْسى(علیه السلام) خِیفَةً عَلى نَفْسِهِ بَلْ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ).
این جمله اشاره به آیات سوره «طه» است آن جا که خداوند مى فرماید: «قالُوا یا مُوْسى اِمّا اَنْ تُلْقِىَ وَ اِمّا اَنْ نَکُونَ اَوَّلَ مَنْ اَلْقى، قالَ بَلْ اَلْقُوا، فَاِذا حِبالُهُمْ و عَصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ اِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنّها تَسْعى فَاَوْجَسَ فی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى; ساحران گفتند اى موسى! آیا تو اوّل عصاى خود را مى افکنى یا ما اوّل باشیم؟ گفت: شما اوّل بیفکنید، در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کند، موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد» (مبادا مردم گمراه شوند)»!(1)
در چهارمین جمله به مردم و بازماندگان جنگ جمل هشدار مى دهد که: «امروز ما و شما در جادّه حق و باطل قرار گرفته ایم (یا به تعبیر دیگر بر سر دو راهى حقّ و باطل قرار گرفته ایم که ما به سویى مى رویم و شما به سوى دیگر! ما در متن حق هستیم و متأسفانه شما بر باطل و در لبه پرتگاه!)» (اَلْیَوْمَ تَواقَفْنا(2) عَلى سَبیلِ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ).
درست چشم باز کنید و وضع خود را ببینید که بر امام زمانتان خروج کرده اید! احترام بیعت را نگه نداشته و پیمان الهى را شکسته اید! و در میان مسلمین شکاف ایجاد کرده اید! و خونهاى گروه عظیمى را ریخته اید! و مسئولیت بزرگى در پیشگاه خدا و براى «یوم المعاد» جهت خود فراهم کرده اید! نیک بیندیشید و در وضع خود تجدیدنظر کنید!
سرانجام در آخرین جمله مى فرماید: «کسى که اطمینان به آب داشته باشد تشنه نمى شود (و تشنگیهاى کاذب که معمولا هنگام وحشت از فقدان آب، بر انسان چیره مى شود به او دست نمى دهد)» (مَنْ وَثِقَ بِماء لَمْ یَظْمَأ).
اشاره به این که آن کسى که رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد، گرفتار شکّ و تردید و وسوسه هاى شیطانى و اضطراب و بى اعتمادى نمى گردد; چرا که خود را در کنار چشمه آب زلال معرفت احساس مى کند و در مشکلات به او پناه مى برد و از او فرمان و دستور مى گیرد، شما هم اگر رهبر خود را بشناسید و به او اعتماد کنید، با اطمینان خاطر در راه حق گام مى نهید و از تزلزل و تردید و وسوسه هاى نفس و شیطان در امان خواهید بود.
***
نکته:
مبارزه حقّ و باطل:
در کلام بالا حقّ و باطل به دو جادّه تشبیه شده است که گروهى از این و گروهى از آن مى روند، اگر بخواهیم این دو واژه را در یک عبارت کوتاه و روشن تفسیر کنیم باید بگوییم حق همان واقعیّت است و باطل پندارهاى بى اساس و سرابهایى که به صورت آب نمایان مى شود. به این ترتیب ذات پاک خداوند که از هر واقعیّتى روشن تر و بارزتر است، نخستین چیزى است که شایسته نام حقّ است و غیر او به هر مقدار که با او ارتباط دارد حقّ است و به هر اندازه از او بیگانه است باطل است. عالم امکان، به خاطر انتسابش به خدا حقّ است و به خاطر آمیخته بودن با جنبه هاى عدمى، باطل است. تمام راه هایى که انسان را به سوى خدا مى برد و به هستى او تکامل مى بخشد و مراحل تازه اى از حیات جاوید به او مى دهد، حقّ است و آنچه او را از خدا دور مى کند و به اوهام و خیالات و پندارها پایبند مى سازد، باطل است.
صحنه این جهان صحنه مبارزه حق و باطل است که قرآن مجید براى مجسّم ساختن ابعاد این مبارزه و نتیجه و سرانجام آن، مثال بسیار جالب و پرمعنایى در سوره «رعد» بیان فرموده است: حقّ را به آبى تشبیه مى کند که از آسمان نازل مى شود و به صورت سیلاب از دامنه کوه ها جارى مى شود و باطل را به کفهایى تشبیه مى کند که بر اثر آلودگى آب بر آن ظاهر مى شود، امّا مدّت زیادى طول نمى کشد آب وارد جلگه مى شود آلودگى ته نشین مى شود، کفها از بین مى رود و آنچه مایه حیات و آبادانى است باقى مى ماند.


التماس دعا


  • چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۹
Amir chaqamirza

سلام.

خیلی ممنون.

سلام
خواهش میکنم 🌺
چارسو

خلاصه :

✅ نخستین نکته اى را که امام(علیه السلام) در این جا به آن اشاره مى کند این است که مى فرماید: «من امروز (حوادث) بى زبانى که صد زبان دارد براى شما به سخن در مى آورم (تا حقایق را فاش کند)"

✴ در جمله دوّم امام(علیه السلام) با قاطعیّت مى فرماید: «آن کس که از دستورات من تخلّف کند از حق دور گشته است زیرا از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن تردید نکرده ام .

🔶️ در سوّمین جمله، به پاسخ سؤالى مى پردازد که بعد از داستان «جنگ جمل» به ذهن بعضى مى رسید و آن این که چرا امام(علیه السلام) از ماجراى این جنگ نگران بود؟

⏺ مى فرماید: نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبود بلکه به خاطر این بود که مبادا با آمدن همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به میدان، و فریاد دروغین خونخواهى قتل «عثمان» و حضور جمعى از صحابه پیمان شکن در لشکر دشمن، گروهى از عوام به شکّ و تردید بیفتند، درست همانند نگرانى موسى به هنگام رویارویى با ساحران.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan