ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه؛ بخش اول: هدایت اهل بیت علیهم السلام+ خلاصه


به وسیله ما در تاریکیهاى (جهل و گمراهى) هدایت یافتید و به کمک ما به اوج ترقّى رسیدید و در پرتو شعاع ما (خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)) صبح سعادت شما درخشیدن گرفت و تاریکیها پایان یافت.

کر باد! گوشى که نداى پند و اندرز را نشنود و چگونه، کسى که صیحه و فریاد، او را «کر» کرده است مى تواند صداى ملایم (مرا) بشنود؟ (آن کس که فرمان خدا و پیامبر را زیر پا گذارده، آیا فرمان مرا پذیرا مى شود؟) و مطمئن باد! قلبى که از خوف خدا جدایى نپذیرد (و آماده پذیرش حق باشد).


  • چهارشنبه ۱۶ مهر ۹۹

ترجمه و شرح نامه 12 نهج البلاغه: دستوراتی برای پیش از جنگ + خلاصه


تقواى الهى را پیشه کن، همان خدایى که سرانجام باید به لقاى او برسى و عاقبتى جز حضور در پیشگاهش ندارى، جز با کسى که با تو بجنگد پیکار مکن، صبح و عصر که هوا خنک است، لشکر را به حرکت درآور و به هنگام گرمى روز به آنها استراحت ده و در پیمودن راه آرامش و رفاه لشکر را در نظر بگیر، در ابتداى شب حرکت مکن چرا که خداوند شب را وسیله آرامش قرار داده و آن را براى توقف تعیین نموده نه کوچ کردن;بنابراین شب هنگام بدنت راآرام سازومرکب ها را نیز آسوده بگذار و پس از توقف به هنگام سحرگاه یا وقتى که سپیده مى دمد به یارى خدا حرکت نما.
و هنگامى که دشمن را ملاقات کردى، در وسط یاران و قلب سپاهت قرار گیر، نه آنقدر به دشمن نزدیک شو مانند کسى که مى خواهد آتش جنگ را بر افروزد و نه آنقدر دورى کن، همانند کسى که از جنگ مى ترسد (این گونه باش) تا فرمان من به تو برسد، مبادا عداوت شخصى شما با دشمن سبب شود که پیش از دعوت آنها به صلح و اتمام حجت جنگ را آغاز کنید.


  • يكشنبه ۱۳ مهر ۹۹

ترجمه و شرح حکمت 14 نهج البلاغه: نتیجه بى‌ مهرى نزدیکان


امام(علیه السلام) فرمود: کسى که نزدیکانش او را رها سازند آنها که دورند براى (حمایت از او و یارى اش) آماده مى شوند.


  • پنجشنبه ۱۰ مهر ۹۹

مرور خطبه 3 نهج البلاغه



به خدا سوگند! او پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالى که خوب مى دانست موقعیّت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسیاب است (که بدون آن هرگز گردش نمى کند)، سیل خروشان (علم و فضیلت) ازدامنه کوهسار وجودم پیوسته جارى است و مرغ (دور پرواز اندیشه) به قلّه (وجود) من نمى رسد (چون چنین دیدم)، در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى نمودم و پیوسته در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده (و نداشتن یار و یاور، به مخالفان) حمله کنم یا بر این تاریکىِ کور، صبر نمایم، همان ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده، کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد.



  • دوشنبه ۷ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش چهارم: خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام + خلاصه



ولى هنگامى که قیام، به امر خلافت کردم، جمعى پیمان خود را شکستند و گروهى (به بهانه هاى واهى سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگرى راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حق سربر تافتند، گویى که آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که مى فرماید: «سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى دهیم که نه خواهان برترى جویى و استکبار در روى زمینند و نه طلب فساد، و عاقبت (نیک) براى پرهیزگاران است»! آرى به خدا سوگند! آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ولى زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده و زینتش آنها را فریفته بود.
آگاه باشید! به خدایى که دانه را شکافته و انسان را آفریده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و توده هاى مشتاق بیعت کننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود یار و یاور، نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم (و رهایش مى نمودم) و آخرینش را به همان جام اوّلینش سیراب مى کردم و در آن هنگام در مى یافتید که ارزش این دنیاى شما (با همه زرق و برقش که براى آن سر و دست مى شکنید) در نظر من از آب بینى یک بز کمتر است.
بعضى گفته اند هنگامى که کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) به این جا رسید مردى از «اهل عراق» برخاست و نامه اى به دست آن حضرت داد (گفته شده که در آن نامه سؤالاتى بود که تقاضاى جواب آنها را داشت). على(علیه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامى که از خواندن آن فراغت یافت «ابن عباس» عرض کرد: «اى امیرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا که رها فرمودید ادامه مى دادید»! امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: هیهات اى ابن عباس! این سوز درونى بود که زبانه کشید و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و دیگر مایل به ادامه آن نیستم). «ابن عباس» مى گوید: به خدا سوگند من هیچ گاه بر سخنى همچون این سخن (خطبه ناتمام شقشقیّه) تأسف نخوردم که على(علیه السلام) آن را تا به آن جا که مى خواست برسد ادامه نداد. 

  • جمعه ۴ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش سوم: خلافت عثمان+ خلاصه



تا او (عمر) نیز به جهان دیگر شتافت و امر خلافت را در میان جماعتى قرار داد که مرا هم یکى از آن قبیل مى پنداشت. بار خدایا، در این شورا از تو مدد مى جویم. چه سان در منزلت و مرتبت من نسبت به خلیفه نخستین تردید روا داشتند، که اینک با چنین مردمى همسنگ و همطرازم شمارند. 
هرگاه چون پرندگان روى در نشیب مى نهادند یا بال زده فرا مى پریدند، من راه مخالفت نمى پیمودم و با آنان همراهى مى نمودم. پس، یکى از ایشان کینه دیرینه اى را که با من داشت فرایاد آورد و آن دیگر نیز از من روى بتافت که به داماد خود گرایش یافت. و کارهاى دیگر کردند که من از گفتنشان کراهت دارم. 
آن گاه «سومى» برخاست، در حالى که از پرخوارگى باد به پهلوها افکنده بود و چونان ستورى که همّى جز خوردن در اصطبل نداشت. خویشاوندان پدریش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و میل فراوان خوردند که اشتران، گیاه بهارى را. تا سرانجام، آنچه را تابیده بود باز شد و کردارش قتلش را در پى داشت. و شکمبارگیش به سر در آوردش.


  • سه شنبه ۱ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش دوم: خلافت عمر + خلاصه

 

 

 

 

این وضع همچنان ادامه داشت تا نفر اوّل به راه خود رفت (و سر به تیره تراب نهاد) و خلافت را بعد از خودش به آن شخص (یعنى عمر) پاداش داد سپس به گفته (شاعر معروف) «اعشى» تمثّل جست:

 

شَتّانَ ما یَوْمى عَلى کُورِها

 

وَ یَوْمَ حَیّانَ اَخى جابِرِ

 

«بسى فرق است تا دیروزم امروز

 

کنون مغموم ودى شادان و پیروز»

 

(در عصر رسول خدا چنان محترم بودم که از همه به آن حضرت نزدیکتر بودم ولى امروز چنان مرا منزوى ساختند که خلافت را یکى به دیگرى تحویل مى دهد و کارى به من ندارند)!

 

راستى عجیب است او که در حیات خود از مردم درخواست مى کرد عذرش را بپذیرند و از خلافت معذورش دارند خود به هنگام مرگ، عروس خلافت را براى دیگرى کابین بست چه قاطعانه پستانهاى این ناقه را هر یک به سهم خود دوشیدند.

 

سرانجام آن را در اختیار کسى قرار داد که جوّى از خشونت و سختگیرى بود با اشتباه فراوان و پوزش طلبى. کسى که با این حوزه خلافت سر و کار داشت به کسى مى ماند که بر شتر سرکشى سوار گردد، اگر مهار آن را محکم بکشد پرده هاى بینى شتر پاره مى شود و اگر آن را آزاد بگذارد در پرتگاه سقوط مى کند. به خدا سوگند به خاطر این شرایط، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند من که اوضاع را چنین دیدم صبر و شکیبایى پیشه کردم، با این که دورانش طولانى و رنج و محنتش شدید بود.

 

  • شنبه ۲۹ شهریور ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش اول: خلافت ابوبکر + خلاصه

 

به خدا سوگند! او پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالى که خوب مى دانست موقعیّت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسیاب است (که بدون آن هرگز گردش نمى کند)، سیل خروشان (علم و فضیلت) ازدامنه کوهسار وجودم پیوسته جارى است و مرغ (دور پرواز اندیشه) به قلّه (وجود) من نمى رسد (چون چنین دیدم)، در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى نمودم و پیوسته در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده (و نداشتن یار و یاور، به مخالفان) حمله کنم یا بر این تاریکىِ کور، صبر نمایم، همان ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده، کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد.

سرانجام دیدم بردبارى و شکیبایى در برابر این مشکل، به عقل و خرد نزدیکتر است، به همین دلیل شکیبایى پیشه کردم (نه شکیبایى آمیخته با آرامش خاطر، بلکه) در حالى که گویى در چشمم خاشاک بود و استخوان راه گلویم را گرفته بود; چرا که با چشم خود مى دیدم میراثم به غارت مى رود!

 

  • جمعه ۷ شهریور ۹۹

ترجمه و شرح نامه 11 نهج البلاغه: آموزش فنون جنگی + خلاصه

 

هنگامى که به دشمن رسیدید یا دشمن به سراغ شما آمد، لشکرگاه خود را در جلوى تپه ها یا دامنه کوهها یا کنار نهرها قرار دهید تا سبب حفاظت و ایمنى شما گردد و بهتر بتوانید از پیش رو به دفاع بپردازید و باید همواره پیکار شما با دشمن از یک سو یا دو سو باشد (نه بیشتر زیرا تعدّد جهات باعث تجزیه لشکر و تشتت قوا و آسیب پذیرى آن مى شود) مراقبان و دیدبان هایى بر قلّه کوه ها و روى تپّه ها و بلندى ها قرار دهید مبادا دشمن از جایى که محل خطر یا مورد اطمینان شماست ناگهان به شما حمله کند و بدانید مقدّمه لشکر چشم هاى لشکرند، و چشم هاى مقدّمه، پیشگامان و نیروى اطلاعاتى لشکرند.
از پراکندگى و تفرقه به شدّت بپرهیزید; بنابراین هنگامى که توقف کردید و پیاده شدید، همه با هم پیاده شوید و هرگاه کوچ کردید همه با هم کوچ کنید و هنگامى که پرده هاى تاریکى شب شما را پوشاند، نیزه داران را با نیزه به صورت دایره اى در اطراف لشکر قرار دهید (و لشکر در وسط آن استراحت کند) ولى خوابتان باید بسیار سبک و کوتاه باشد همچون شخصى که آب را جرعه جرعه مى نوشد و یا مضمضه مى کند.

 

  • سه شنبه ۴ شهریور ۹۹

ترجمه و شرح حکمت 13 نهج البلاغه: شکر، راه تداوم نعمت‌ها + خلاصه

 

امام(علیه السلام) فرمود: هنگامى که مقدمات نعمت ها به شما روى آورد ادامه آن را به واسطه کمى شکرگزارى از خود دور نسازید.

 

  • شنبه ۱ شهریور ۹۹
Designed By Erfan Powered by Bayan