به خدا سوگند! او پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالى که خوب مى دانست موقعیّت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسیاب است (که بدون آن هرگز گردش نمى کند)، سیل خروشان (علم و فضیلت) ازدامنه کوهسار وجودم پیوسته جارى است و مرغ (دور پرواز اندیشه) به قلّه (وجود) من نمى رسد (چون چنین دیدم)، در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى نمودم و پیوسته در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده (و نداشتن یار و یاور، به مخالفان) حمله کنم یا بر این تاریکىِ کور، صبر نمایم، همان ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده، کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد.
بخش اول
حکمت 12
امام(علیه السلام) فرمود: عاجزترین مردم کسى است که از به دست آوردن دوستان عاجز باشد و از او عاجزتر کسى است که دوستانى را که به دست آورده از دست بدهد.
خطبه 2 بخش اول
التماس دعا
خطبه 1 بخش 12
نامه 9 بخش 3
اما آنچه از من خواسته اى که قاتلان عثمان را به تو بسپارم، من در این امر اندیشیدم و صلاح نمى دانم که آنان را به تو یا به دیگرى تسلیم کنم (زیرا ارتباطى به تو ندارد نه ولىّ دم آنها هستى نه حاکم اسلام). به جانم سوگند اگر دست از گمراهى و نفاق افکنى بر ندارى، به زودى کسانى را که تو از قاتلان عثمان مى شمرى خواهى شناخت که در تعقیب تو بر مى آیند و به تو زحمت نمى دهند که براى دسترسى به آنان در صحرا و دریا و کوه و دشت به جستجوى آنها برخیزى; ولى بدان که تعقیب آنها نسبت به تو چیزى است که یافتنش براى تو ناراحت کننده و دیدارى است که ملاقاتش هرگز تو را خوشحال نخواهد ساخت، و سلام بر آنان که اهل آنند!
حکمت 10
امام(علیه السلام) فرمود: آن گونه با مردم معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند.
خطبه 1 بخش 11
با سلام عید مبارک