ترجمه و شرح نامه 10 نهج البلاغه؛ بخش اول: نصایح امیرالمؤمنین به معاویه + خلاصه

 

چه خواهى کرد آن گاه که لباسهاى (پر زرق و برق) این دنیا را که در آن فرو رفته اى از تنت برگیرند، دنیایى که با زینتهایش خود را جلوه داده و با لذت هایش (تو را) فریب داده است؟! این دنیا تو را فرا خواند و اجابتش نمودى و زمامت را به دست گرفت و به دنبالش رفتى، فرمانت داد اطاعتش کردى. (ولى بدان) این دنیاى فریبنده به زودى تو را وارد میدان نبردى مى کند که هیچ سپرى در آنجا تو را نجات نخواهد داد. حال که چنین است از این امر (حکومت) کناره گیر و آماده حساب الهى شو و دامن را در برابر حوادثى که بر تو نازل مى شود در هم پیچ و به حاشیه نشینان فرومایه گوش فرا نده. هرگاه به این دستور و رهنمود عمل نکنى به تو اعلام مى کنم که خود را در غفلت فرو برده اى، زیرا فزونى نعمت تو را به طغیان وا داشته (به همین دلیل) شیطان بر تو مسلّط شده و به آرزوى خود درباره تو رسیده و همچون روح و خون در سراسر وجودت جریان یافته است.
اى معاویه! چه زمانى شما حاکمان و مدبران رعیّت و والیان امر امّت اسلامى بوده اید، آن هم بدون پیشى گرفتن در اسلام و شرافت والاى معنوى; پناه به خدا مى بریم از اینکه ریشه هاى شقاوت گذشته آثار پایدار بگذارد و تو را برحذر مى دارم از اینکه در طریق غفلت ناشى از آمال و آرزوهاى دراز همچنان به راه خود ادامه دهى. تو را برحذر مى دارم از اینکه آشکار و نهانت یکسان نباشد (در ظاهر دم از اسلام بزنى ولى در باطن در افکار جاهلیّت غوطه ور باشى).

 

 

نامه در یک نگاه:
این نامه در حقیقت از چهار بخش تشکیل یافته است: در بخش اوّل امام(علیه السلام) معاویه را نصیحت مى کند و نسبت به سرنوشتش در قیامت و عواقب کارهایش هشدار مى دهد، هر چند او را اسیر شیطان مى داند و امید چندانى به هدایت او ندارد.
در بخش دوم این نکته را به معاویه گوشزد مى کند که چگونه مى خواهد زمامدارى امّت اسلامى را بر عهده بگیرد درحالى که نه سابقه درخشانى در اسلام دارد و نه از خانواده شریف و با تقوایى است.
در بخش سوم این نکته را گوشزد مى فرماید که چرا دعوت به جنگ کرده اى مردم را رها کن و تنها به میدان بیا و با من نبرد تن به تن کن تا تکلیف مسلمانان روشن گردد و گذشته تاریخ اسلام را که طعم شمشیر را بر جد و برادر و دایى ات نشاندم به یاد تو آورد.
بالاخره در بخش چهارم بهانه خونخواهى عثمان را مطرح مى فرماید و مى گوید: تو به خوبى مى دانى چه کسى قاتل عثمان بوده است چرا به سراغ او نمى روى؟ در پایان مى فرماید: مى بینم که در میدان جنگ، ضجه و ناله لشکرت بلند مى شود و شکست بعد از شکست دامنت را مى گیرد و سرانجام به کتاب خدا پناه مى برى در حالى که به آن ایمان ندارى.

نگاهى به آینده تاریک:
این نامه آغازى دارد که مرحوم سیّد رضى آن را در نهج البلاغه نیاورده است. امام(علیه السلام) در آغاز این نامه بعد از حمد و ثناى الهى و اشاره به زودگذر بودن دنیا و زندگى آن، خطاب به معاویه مى فرماید: اى معاویه تو ادعاى چیزى مى کنى که اهلش نیستى; نه در گذشته و نه در حال. نه دلیل بر مدعاى خود (لیاقت حکومت بر مسلمانان) دارى و نه شاهدى از قرآن مجید و نه سخنى از پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله). آن گاه دست او را گرفته و به عواقب زندگى دنیا برده و وقوف او را در قیامت در پیشگاه خدا در نظرش مجسم مى کند شاید از خطاهاى خود باز گردد و در صراط مستقیم گام نهد; مى فرماید: «چه خواهى کرد آن گاه که لباسهاى (پر زرق و برق) این دنیا را که در آن فرو رفته اى از تنت برگیرند، دنیایى که با زینت هایش خود را جلوه داده و با لذت هایش (تو را) فریب داده است»; (وَکَیْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَکَشَّفَتْ عَنْکَ جَلاَبِیبُ(2) مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ دُنْیَا قَدْ تَبَهَّجَتْ(3) بِزِینَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا).
سپس مى افزاید: «این دنیا تو را فرا خواند و اجابتش نمودى و زمامت را به دست گرفت و به دنبالش رفتى، فرمانت داد اطاعتش کردى»; (دَعَتْکَ فَأَجَبْتَهَا، قَادَتْکَ فَاتَّبَعْتَهَا، وَأَمَرَتْکَ فَأَطَعْتَهَا).
امام(علیه السلام) در این عبارات تشبیهات جالبى براى دنیا فرموده، زرق و برق دنیا را به لباسهاى رنگارنگى تشبیه کرده که در تن مى پوشند و یا چادرى که به سر مى کشند. زینت هاى دنیا را فریبنده و لذت هایش را مایه جلب و جذب به سوى آن شمرده. هوس بازان و کسانى که از ماهیّت دنیا بى خبرند به زودى به سوى آن جلب مى شوند و براى اینکه بتوانند به این زینت ها و لذات ادامه دهند سر بر فرمان دنیا مى نهند و اوامرش را اطاعت مى کنند.
آن گاه امام(علیه السلام) به عاقبت این ماجرا اشاره کرده مى فرماید: «بدان این دنیاى فریبنده به زودى تو را وارد میدان نبردى مى کند که هیچ سپرى در آنجا تو را نجات نخواهد داد حال که چنین است از این امر (حکومت) کناره گیر و آماده حساب الهى شو و دامن را در برابر حوادثى که بر تو نازل میشود در هم پیچ و به حاشیه نشینان فرومایه گوش فرا نده»; (وَإِنَّهُ یُوشِکُ(4) أَنْ یَقِفَکَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لاَ یُنْجِیکَ مِنْهُ مِجَنٌّ(5)، فَاقْعَسْ(6) عَنْ هَذَا الاَْمْرِ، وَ خُذْ أُهْبَةَ(7) الْحِسَابِ، وَ شَمِّرْ(8) لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ، وَلاَ تُمَکِّنِ الْغُوَاةَ(9) مِنْ سَمْعِکَ).
امام(علیه السلام) در این عبارات، هم ریشه انحرافات را براى معاویه بازگو مى کند و هم راه درمان این درد را نشان مى دهد; مى فرماید: بهترین راه این است که از حکومت شام کنار بروى و آماده حساب الهى شوى.
جمله «شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ» یا اشاره به حوادث دردناکى است که در همین دنیا دامان معاویه و طرفدارانش را مى گرفت و یا اشاره به حوادث روز قیامت است (احتمال دوم مناسب تر به نظر مى رسد) و در هر حال چون این حوادث قطعى الوقوع بوده به صورت فعل ماضى بیان شده است.
آن گاه امام(علیه السلام) در ادامه این سخن معاویه را به یک سلسله امور معنوى تهدید مى کند و مى فرماید: «و اگر به این دستور و رهنمود عمل نکنى به تو اعلام مى کنم که خود را در غفلت فرو برده اى، زیرا فزونى نعمت تو را به طغیان وا داشته (به همین دلیل) شیطان بر تو مسلط شده و به آرزوى خود درباره تو رسیده است و همچون روح و خون در سراسر وجودت جریان یافته»; (وَإِلاَّ تَفْعَلْ أُعْلِمْکَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِکَ، فَإِنَّکَ مُتْرَفٌ(10) قَدْ أَخَذَ الشَّیْطَانُ مِنْکَ مَأْخَذَهُ، وَبَلَغَ فِیکَ أَمَلَهُ، جَرَى مِنْکَ مَجْرَى الرُّوحِ وَالدَّمِ).
بعضى جمله «إِلاَّ تَفْعَلْ ...» را اشاره به این دانسته اند که امام(علیه السلام) او را تهدید به جنگ مى کند و منظور از اعلام، اعلام عملى است در حالى که هیچ یک از تعبیرات جمله هاى قبل و بعد از آن چنین مفهومى ندارد، بلکه مجموعه اى است از اندرزهاى بیدارگر.
این نکته جالب است که معاویه در نامه اش امام(علیه السلام) را تهدید به جنگ نموده; ولى امام(علیه السلام) او را تهدید به سلطه شیطان بر او مى کند و او را اندرز مى دهد.
*****
از غفلت برحذر باش:
امام(علیه السلام) سپس از نامه خود به عدم صلاحیّت معاویه و بنى امیّه براى حکومت بر امّت اسلام، هرچند بر بخشى از کشور اسلام باشد اشاره مى کند، زیرا مى داند مسأله خونخواهى عثمان و امثال آن بهانه اى بیش نیست; هدف اصلى آن است که خود را بر مردم شام به عنوان یک حاکم اسلامى تحمیل کند; مى فرماید: «اى معاویه چه زمانى شما حاکمان و مدبران رعیّت و والیان امر امّت اسلامى بوده اید آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والاى معنوى»; (وَمَتَى کُنْتُمْ یَا مُعَاوِیَةُ سَاسَةَ الرَّعِیَّةِ، وَ وُلاَةَ أَمْرِ الاُْمَّةِ؟ بِغَیْرِ قَدَم سَابِق، وَلاَ شَرَف بَاسِق(11)).
درست است که خاندان بنى امیّه و اجداد آنها زمانى حکمران بودند ولى این مربوط به زمان جاهلیّت و کفر و شرک است و تعبیر به «وُلاَةَ أَمْرِ الاُْمَّةِ» نشان مى دهد که منظور امام(علیه السلام)، عصر ظهور اسلام است; زیرا مى دانیم که به هنگام ظهور اسلام خاندان بنى امیّه و در رأس آنها ابوسفیان در جبهه مخالف اسلام کار مى کردند و مدافع مشرکان و کفار بودند.
تعبیر به «سَاسَةَ الرَّعِیَّةِ» و «وُلاَةَ أَمْرِ الاُْمَّةِ» ممکن است از قبیل عطف تفسیرى باشد و هر دو اشاره به همان حکومت اسلامى داشته باشد; ولى این احتمال نیز وجود دارد که «سَاسَةَ الرَّعِیَّةِ» مربوط به دوران قبل از اسلام و تعبیر به «وُلاَةَ أَمْرِ الاُْمَّةِ» مربوط به ظهور بعد از اسلام باشد، زیرا قبل از اسلام بنى امیّه تنها زعیم قبیله خود بودند; ولى رعیّت به معناى وسیع کلمه و به تعبیر دیگر «مردم مکّه» تحت زعامت عبدالمطلب و بعد از او ابوطالب قرار داشتند.
امام(علیه السلام) در تعبیر خود به «بِغَیْرِ قَدَم سَابِق ...» به این واقعیّت اشاره مى کند که حکومت و زمامدارى بر امّت اسلامى نیاز به شرایطى دارد از جمله پیشگام بودن در اسلام و شرافت والاى نسب. در حالى که معاویه فرزند ابوسفیانى است که تا آخرین لحظه ها در برابر پیغمبر اکرم مقاومت کرد و داستان آلودگى هاى مادر معاویه معروف است.
آن گاه امام(علیه السلام) در ضمن سه جمله به او هشدار مى دهد; نخست مى فرماید: «پناه به خدا مى بریم از اینکه ریشه هاى شقاوت پیشین آثار پایدار بگذارد»; (وَنَعُوذُ بِاللهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ).
این جمله احتمالا اشاره به آن است که معاویه به خاطر وراثت نامناسبى که از پدر و مادر (ابوسفیان و هند جگرخوار) داشت و سالیان دراز با پیغمبر اسلام همراه پدرش مبارزه کرد، زمینه هاى شقاوت و انحراف در او آماده بود و جز با خودسازى و تلاش فراوان رهایى از آن ممکن نبود.
حضرت در دومین جمله مى افزاید: «و تو را برحذر مى دارم از اینکه در طریق غفلت ناشى از آمال و آرزوهاى دراز همچنان به راه خود ادامه دهى»; (وَأُحَذِّرُکَ أَنْ تَکُونَ مُتَمَادِیاً فِی غِرَّةِ(12) الاُْمْنِیِّةِ(13)).
این جمله نظر به همان چیزى دارد که بارها در روایات اسلامى به آن اشاره شده که آرزوهاى دور و دراز، انسان را از خدا و روز جزا و حتى موقعیت خویش در دنیا غافل مى سازد (وَأمّا طَولُ الأمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ).(14)
در سومین جمله مى فرماید: «تو را برحذر مى دارم از اینکه آشکار و نهانت یکسان نباشد (در ظاهر دم از اسلام بزنى ولى در باطن در راه شرک و افکار جاهلیّت گام بردارى)»; (مُخْتَلِفَ الْعَلاَنِیَةِ وَالسَّرِیرَةِ).
این جمله اشاره به نفاق معاویه است که در ظاهر به عنوان خونخواهى عثمان و دفاع از مقام خلافت برخاسته بود و در باطن هدفى جز حکومت بر شام نداشت و مى دانیم که حالت نفاق و دوگانگى ظاهر و باطن و گفتار و رفتار از شرک هم خطرناک تر است، زیرا مسلمانان تکلیف خود را با مشرکان و دشمنان اسلام مى دانند در حالى که ممکن است منافقان را به سبب پوششى که از اسلام در ظاهر دارند نشناسند و از پشت به آنها خنجر بزنند.

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

  • پنجشنبه ۲ مرداد ۹۹
چارسو

خلاصه :

✅ نامه ای از امیرالمومنین خطاب به معاویه
نامه در یک نگاه:
◀️ این نامه در حقیقت از چهار بخش تشکیل یافته است: در بخش اوّل امام(علیه السلام) معاویه را نصیحت مى کند و نسبت به سرنوشتش در قیامت و عواقب کارهایش هشدار مى دهد، هر چند او را اسیر شیطان مى داند و امید چندانى به هدایت او ندارد.

🔸️ در بخش دوم این نکته را به معاویه گوشزد مى کند که چگونه مى خواهد زمامدارى امّت اسلامى را بر عهده بگیرد درحالى که نه سابقه درخشانى در اسلام دارد و نه از خانواده شریف و با تقوایى است.

🔷️ در بخش سوم این نکته را گوشزد مى فرماید که چرا دعوت به جنگ کرده اى مردم را رها کن و تنها به میدان بیا و با من نبرد تن به تن کن تا تکلیف مسلمانان روشن گردد و گذشته تاریخ اسلام را که طعم شمشیر را بر جد و برادر و دایى ات نشاندم به یاد تو آورد.

⏺ بالاخره در بخش چهارم بهانه خونخواهى عثمان را مطرح مى فرماید و مى گوید: تو به خوبى مى دانى چه کسى قاتل عثمان بوده است چرا به سراغ او نمى روى؟ در پایان مى فرماید: مى بینم که در میدان جنگ، ضجه و ناله لشکرت بلند مى شود و شکست بعد از شکست دامنت را مى گیرد و سرانجام به کتاب خدا پناه مى برى در حالى که به آن ایمان ندارى.

✅امام(علیه السلام) سپس از نامه خود به عدم صلاحیّت معاویه و بنى امیّه براى حکومت بر امّت اسلام، هرچند بر بخشى از کشور اسلام باشد اشاره مى کند، زیرا مى داند مسأله خونخواهى عثمان و امثال آن بهانه اى بیش نیست; هدف اصلى آن است که خود را بر مردم شام به عنوان یک حاکم اسلامى تحمیل کند; مى فرماید: «اى معاویه چه زمانى شما حاکمان و مدبران رعیّت و والیان امر امّت اسلامى بوده اید آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والاى معنوى»

همراز دل

سلام داداش

دستتون درد نکنه

الهی آمین

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan