ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش سوم: پاسخ ردّ به خونخواهی معاویه + خلاصه

 

 

 

 

اما آنچه از من خواسته اى که قاتلان عثمان را به تو بسپارم، من در این امر اندیشیدم و صلاح نمى دانم که آنان را به تو یا به دیگرى تسلیم کنم (زیرا ارتباطى به تو ندارد نه ولىّ دم آنها هستى نه حاکم اسلام). به جانم سوگند اگر دست از گمراهى و نفاق افکنى بر ندارى، به زودى کسانى را که تو از قاتلان عثمان مى شمرى خواهى شناخت که در تعقیب تو بر مى آیند و به تو زحمت نمى دهند که براى دسترسى به آنان در صحرا و دریا و کوه و دشت به جستجوى آنها برخیزى; ولى بدان که تعقیب آنها نسبت به تو چیزى است که یافتنش براى تو ناراحت کننده و دیدارى است که ملاقاتش هرگز تو را خوشحال نخواهد ساخت، و سلام بر آنان که اهل آنند!
 

 

 

 

تو را با قاتلان عثمان چکار؟!
مى دانیم معاویه در کتاب خود از امام(علیه السلام) درخواست کرده بود که قاتلان عثمان را به وى تحویل دهد، درخواستى بى معنا و دور از منطق; زیرا اگر باید کسى به خاطر کشتن انسان بى گناهى قصاص شود این کار بر عهده امام مسلمین و خلیفه آنهاست و با موافقت ارباب دم ـ نه فردى شورشى که ولى دم او نیست ـ آن هم در صورتى که ثابت شود که مقتول بى گناه بوده و قاتلان گنه کار; لذا امام(علیه السلام) در برابر این درخواست معاویه مى فرماید: «اما آنچه از من خواسته اى که قاتلان عثمان را به تو بسپارم، من در این امر اندیشیدم و صلاح نمى دانم که آنان را به تو یا به دیگرى تسلیم کنم (زیرا ارتباطى به تو ندارد نه ولىّ دم آنها هستى نه حاکم اسلام)»; (وَأَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثْمَانَ إِلَیْکَ، فَإِنِّی نَظَرْتُ فِی هَذَا الاَْمْرِ، فَلَمْ أَرَهُ یَسَعُنِی(1) دَفْعُهُمْ إِلَیْکَ وَلاَ إِلَى غَیْرِکَ).
به یقین مسأله خونخواهى عثمان بهانه اى بیش نبود، بهانه اى براى بیعت نکردن و شورش بر امام مسلمانان. این مسأله از نظر تاریخى به قدرى روشن است که در میان مردم به صورت ضرب المثلى در آمده و هنگامى که مى خواهند بگویند فلان کس بهانه جویى مى کند و فلان موضوع را بهانه مخالفت خود قرار داده مى گویند: «او فلان مطلب را پیراهن عثمان کرده». به یقین اگر على(علیه السلام) افرادى را به او تحویل مى داد معاویه قناعت نمى کرد و باز افراد دیگرى را مى طلبید و همچنان بهانه جویى را ادامه مى داد تا پایه هاى حکومت خود را در شام محکم کند و این نهایت ناجوانمردى در برابر امام مسلمین بود.
از اینکه بگذریم دلایل بسیارى در دست است که معاویه حق نداشت چنین تقاضایى کند و امام(علیه السلام) هرگز نمى بایست به چنین تقاضایى اعتنا کند. از این گذشته هرگز این کار عملى نبود، زیرا شورش مسلمانان بر ضد عثمان شورشى عام بود. شاهد این سخن داستانى است که شارح بحرانى در شرح نهج البلاغه خود آورده است، او مى گوید:
«ابوهریره و ابو  درداء نزد معاویه آمدند و گفتند: چرا با على جنگ مى کنى؟ حال آنکه او به دلیل فضیلت و سابقه اى که در اسلام دارد به امر حکومت از تو سزاوارتر است. معاویه در پاسخ گفت: من هرگز ادعا ندارم که از او برترم; من براى آن مى جنگم که قاتلان عثمان را به من تسلیم کند. آن دو نفر (که هر دو از افراد ساده ذهن بودند، بى آنکه از او سؤال کنند تو چه کاره اى که قاتلان عثمان را به تو تسلیم کند؟ رییس حکومتى یا ولىّ دم)، از نزد او خارج شده و به خدمت على(علیه السلام) آمدند و عرض کردند: معاویه معتقد است که قاتلان عثمان نزد تو و در میان لشکریان توست آنها را به او تحویل بده و بعد از آن اگر با تو جنگ کرد مى دانیم او ستمکار است.
امام(علیه السلام) فرمود: روز قتل عثمان حاضر نبودم تا قاتلانش را بشناسم اگر شما آنها را مى شناسید به من معرفى کنید.
آنها گفتند: به ما چنین رسیده است که محمد بن ابى بکر، عمار یاسر، مالک اشتر، عدى بن حاتم، عمرو بن حمق و فلان و فلان از جمله کسانى بودند که بر عثمان داخل شدند.
امام(علیه السلام) فرمود: اگر چنین است بروید و دستگیرشان کنید.
این دو نفر ساده لوح نزد آن بزرگواران رفتند و اظهار داشتند شما از قاتلان عثمان هستید و امیرالمؤمنین دستور دستگیرى شما را داده است.
در این هنگام فریاد آنها بلند شد و بیش از ده هزار تن از میان لشکر على(علیه السلام) برخاستند در حالى که شمشیر خود را کشیده در دست داشتند و مى گفتند ما همه او را کشته ایم.
ابوهریره و ابو  درداء از این جریان مبهوت و حیران شدند و نزد معاویه باز گشتند در حالى که مى گفتند: این کار سرانجام و پایانى نخواهد داشت و داستان را براى معاویه نقل کردند.(2)
آیا وقتى قاتلان عثمان و مدافعان آنها به این کثرت باشند امام مى تواند همه یا یکى از آنها را تسلیم معاویه کند به فرض که معاویه ولى دم عثمان باشد و خونخواهى در دست او قرار گیرد.
از آنجا که معاویه در پایان نامه اش امام را تهدید به جنگ کرده بود، براى اینکه این تهدید بى پاسخ نماند امام(علیه السلام) نیز در پایان نامه خود او را با جمله هاى کوبنده اى که آمیخته با انواع فصاحت و بلاغت است تهدید مى کند و مى فرماید: «به جانم سوگند اگر دست از گمراهى و نفاق افکنى بر ندارى، به زودى کسانى را که تو از قاتلان عثمان مى شمرى خواهى شناخت که در تعقیب تو بر مى آیند و به تو زحمت نمى دهند که براى دسترسى به آنان در صحرا و دریا و کوه و دشت به جستجوى آنها برخیزى; ولى بدان تعقیب آنها نسبت به تو چیزى است که یافتنش براى تو ناراحت کننده و دیدارى است که ملاقاتش هرگز تو را خوشحال نخواهد ساخت و سلام بر آنان که اهل آنند»; (وَلَعَمْرِی لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَیِّکَ(3) شِقَاقِکَ(4) لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِیل یَطْلُبُونَکَ، لاَ یُکَلِّفُونَکَ طَلَبَهُمْ فِی بَرّ وَلاَ بَحْر، لاَ جَبَل وَلاَ سَهْل، إِلاَّ أَنَّهُ طَلَبٌ یَسُوءُکَ وِجْدَانُهُ، وَ زَوْرٌ(5) لاَ یَسُرُّکَ لُقْیَانُهُ(6)، وَالسَّلاَمُ لاَِهْلِهِ).
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود به معاویه یادآور مى شود که قاتلان عثمان آنچنان که تو فکر مى کنى (به فرض که در لشکر من باشند) یکى دو تا نیستند بلکه گروه عظیمى هستند که به زودى به سراغ تو مى آیند. لازم نیست زحمت جستجوى آنها را بر خود هموار کنى. آرى در آینده نزدیک تو را ملاقات خواهند کرد اما ملاقاتى ناخوشایند، آمیخته با ضربات شمشیر و نیزه و این بهانه احمقانه را از دست تو خواهند گرفت.
به راستى هم چنین شد و اگر ساده لوحى جمعى از فریب خوردگان توطئه عمرو عاص به هنگام بالا بردن قرآن ها بر سر نیزه ها نبود کار معاویه و حکومتش در شام یکسره شده بود.
*****
نکته:
باز هم درباره قتل عثمان:
گرچه درباره قتل عثمان و قاتلان او و عواملى که سبب شورش مسلمانان بر ضد او شد بارها در این کتاب بحث کرده ایم، باز هم لازم است به نکته دیگرى به صورت فشرده اشاره کنیم.
در میان یاران على(علیه السلام) از میان کسانى که پیغمبرشهادت به بهشتى بودنشان داده بود، افرادى بودند که عقیده داشتند عثمان به دلیل بدعت هایش مستحق قتل است.
نصر بن مزاحم در کتاب خود (صفین) نقل مى کند: عمار در یکى از روزهاى جنگ صفین در میان دوستان خود ایستاد و گفت: اى بندگان خدا با من بیایید تا نزد مردمى برویم که از شخص ستمکارى خونخواهى مى کنند و جمعى از نیکان مخالف ظلم و ستم و آمرین به نیکى و احسان او را کشته اند. این مردم اگر دنیایشان آباد باشد باکى ندارند، هر چند دین اسلام را در حال نابودى ببینند اگر به ما بگویند چرا عثمان را کشتید خواهیم گفت: به دلیل بدعت هایى بود که ایجاد کرد، هر چند آنها خواهند گفت: هیچ بدعتى ایجاد نکرده است. البتّه آنها حق دارند منکر شوند، زیرا عثمان بیت المال را در اختیار آنها گذاشته بود، مى خوردند و مى چریدند و اگر کوه ها بر سرشان فرود مى آمد باکى نداشتند.(7)
هنگامى که مرد بزرگوارى مانند عمار که به یقین از بهشتیان بود، اقرار به شرکت در قتل عثمان مى کند و دلیل آن را بدعت هاى خطرناک او مى داند، روشن است که امام اجازه نمى دهد این گونه افراد از مهاجران و انصار و تابعان به دست معاویه داده شود تا آنها را به قتل برساند.
ریشه هاى قیام مسلمانان علیه عثمان را در پنج امر مى توان جستجو کرد:
1. تعطیل شدن حدود و موازین الهى در دوران خلیفه سوم.
2. تقسیم بیت المال در میان بنى امیّه.
3. مسلط ساختن بنى امیّه بر مراکز حساس اسلامى.
4. ضرب و جرح یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچون عبدالله بن مسعود و عمار یاسر.
5. تبعید شخصیت هایى مانند ابوذر، مالک اشتر، صعصعة بن صوحان و برادرش و عمرو بن حِمَق خُزاعى.
موج مخالفت با عثمان و اعتراض بر او چندان شدید و گسترده بود که حتى افرادى همچون عبدالرحمن بن عوف که پیروزى عثمان در شوراى شش نفره عمر، مرهون ابتکار و خدعه او بود، علیه وى به اعتراض برخاستند. عبدالرحمن به همین جهت تا پایان عمرش با خلیفه سخن نگفت و حتى وقتى عثمان در دوران بیمارى او براى عیادتش آمده بود از خلیفه روى برگردانید و حاضر به سخن گفتن با وى نشد.(8)
در این میان عایشه همسر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بیش از دیگران اعمال عثمان را تخطئه مى کرد و حتى پس از ضرب عمار یاسر که به دستور عثمان صورت گرفت، عایشه جامه و کفش پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بیرون آورد و گفت: مردم! هنوز لباس و کفش پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرسوده نشده است اما شما سنّت او را فراموش کرده اید.
این جمله عایشه معروف است که در مورد عثمان مى گفت: «اقْتُلُوا نَعْثَلاً قَتَلَ اللهُ نَعْثَلاً; این پیر کفتار را بکشید که خدا او را بکشد».(9)
همچنین از زمره مخالفان عثمان باید از طلحه و زبیر نام برد که بیش از همه از او انتقاد مى کردند و جاى بسى شگفتى است که بعدها آن دو به همراهى عایشه براى خونخواهى عثمان، بر ضد خلیفه بر حق رسول خدا(صلى الله علیه وآله) یعنى امیرالمؤمنین(علیه السلام) که خود با او بیعت کرده بودند، جنگ جمل را به راه انداختند.
به هر حال تعداد کسانى که با گفتار خود بر ضد عثمان شوریدند و مقدمات قتل او را فراهم ساختند بیش از آن است که در اینجا نام برده شوند.
عوامل پنج گانه بالا سبب شد که از مراکز اسلامى مهم آن روز; مانند کوفه، بصره و مصر افراد زیادى از مردم به عنوان آمر به معروف و ناهى از منکر رهسپار مدینه شوند و با دیگر همفکران خود چاره اى براى توبه و بازگشت خلیفه به اسلام واقعى یا کناره گیرى او از خلافت بیندیشند. آنان خانه خلیفه را محاصره کرده و ضمن نامه اى خواستار توبه او شدند.
عثمان که از عمق اعتراض آگاه نبود کوشید تا با واسطه قرار دادن افراد بدنامى همچون مغیرة بن شعبه و عمرو عاص غائله را پایان دهد; ولى مردم آنها را نپذیرفته و بر ضد آنان شعار دادند. پس از این بود که عثمان چند بار دست به دامان امیر المؤمنین(علیه السلام) شد و حضرت نیز هر بار با تدابیر حکیمانه خویش اوضاع را آرام مى کرد; ولى متأسفانه عثمان که فاقد اراده قوى بود و به شدت تحت تأثیر اشخاص فاسدى همچون مروان بن حکم قرار گرفته بود و در هر کارى با آنان مشورت مى کرد، عملاً به تلاش هاى امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقعى ننهاد.
در نهایت بار دیگر معترضان خانه خلیفه را محاصره کردند و این بار از ورود آب به آنجا به شدت جلوگیرى نمودند. در این میان امیرمؤمنان(علیه السلام) به درخواست خلیفه و با کمک بنى هاشم مشک پر از آب روانه خانه عثمان کرد و در این جریان برخى از بنى هاشم به دلیل درگیرى با محاصره کنندگان مجروح شدند.
عثمان در ایام محاصره نامه اى براى معاویه نوشت و از او درخواست کمک کرد; ولى معاویه به نامه عثمان ترتیب اثر نداد و گفت که با یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) مخالفت نمى کند.
هدف محاصره کنندگان خانه خلیفه قتل او نبود، بلکه مى خواستند با جلوگیرى از ورود آذوقه به آنجا، عثمان و دستیاران او را تسلیم خواسته هاى خویش کنند ولى سوء تدبیر مروان بن حکم که یک نفر از شورشیان را کشت، سبب شد که هجوم به داخل خانه آغاز گردد.
شدت هجوم به گونه اى بود که بنى امیّه که محافظان جان خلیفه و کارگزاران خلافت بودند، پا به فرار نهادند و ام حبیبه همسر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و دختر ابوسفیان (که خود از بنى امیّه بود) آنان را در خانه خود مخفى کرد. سه نفر از طرفداران خلیفه که فرصت فرار نیافته بودند در درگیرى با مهاجران کشته شدند و سرانجام عثمان نیز به دست آنان به قتل رسید. در این میان اشخاصى همچون محمد بن ابى بکر و کنانة بن بُشر تحبیبى و سودان بن حمران مرادى و عمرو بن حِمَق خُزاعى و عمیر بن صابى نقش مهم ترى داشتند.(10)

  • پنجشنبه ۱۲ تیر ۹۹
چارسو

خلاصه :
✅ معاویه از امام خواسته بود که قاتلانِ عثمان را به وی بسپارد ، حضرت در جواب میفرمایند:
"" آنچه از من خواسته اى که قاتلان عثمان را به تو بسپارم، من در این امر اندیشیدم و صلاح نمى دانم که آنان را به تو یا به دیگرى تسلیم کنم (زیرا ارتباطى به تو ندارد نه ولىّ دم آنها هستى نه حاکم اسلام). ""

✴ به یقین مسأله خونخواهى عثمان بهانه اى بیش نبود، بهانه اى براى بیعت نکردن و شورش بر امام مسلمانان. این مسأله از نظر تاریخى به قدرى روشن است که در میان مردم به صورت ضرب المثلى در آمده و هنگامى که مى خواهند بگویند فلان کس بهانه جویى مى کند و فلان موضوع را بهانه مخالفت خود قرار داده مى گویند: «او فلان مطلب را پیراهن عثمان کرده»

🔻 از آنجا که معاویه در پایان نامه اش امام را تهدید به جنگ کرده بود، براى اینکه این تهدید بى پاسخ نماند امام(علیه السلام) نیز در پایان نامه خود او را با جمله هاى کوبنده اى که آمیخته با انواع فصاحت و بلاغت است تهدید مى کند و مى فرماید: «به جانم سوگند اگر دست از گمراهى و نفاق افکنى بر ندارى، به زودى کسانى را که تو از قاتلان عثمان مى شمرى خواهى شناخت که در تعقیب تو بر مى آیند و به تو زحمت نمى دهند که براى دسترسى به آنان در صحرا و دریا و کوه و دشت به جستجوى آنها برخیزى; ولى بدان تعقیب آنها نسبت به تو چیزى است که یافتنش براى تو ناراحت کننده و دیدارى است که ملاقاتش هرگز تو را خوشحال نخواهد ساخت و سلام بر آنان که اهل آنند»

⏹ امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود به معاویه یادآور مى شود که قاتلان عثمان آنچنان که تو فکر مى کنى (به فرض که در لشکر من باشند) یکى دو تا نیستند بلکه گروه عظیمى هستند که به زودى به سراغ تو مى آیند. لازم نیست زحمت جستجوى آنها را بر خود هموار کنى. آرى در آینده نزدیک تو را ملاقات خواهند کرد اما ملاقاتى ناخوشایند، آمیخته با ضربات شمشیر و نیزه و این بهانه احمقانه را از دست تو خواهند گرفت.
به راستى هم چنین شد و اگر ساده لوحى جمعى از فریب خوردگان توطئه عمرو عاص به هنگام بالا بردن قرآن ها بر سر نیزه ها نبود کار معاویه و حکومتش در شام یکسره شده بود.

🔷️ ریشه هاى قیام مسلمانان علیه عثمان را در پنج امر مى توان جستجو کرد:

1. تعطیل شدن حدود و موازین الهى در دوران خلیفه سوم.
2. تقسیم بیت المال در میان بنى امیّه.
3. مسلط ساختن بنى امیّه بر مراکز حساس اسلامى.
4. ضرب و جرح یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچون عبدالله بن مسعود و عمار یاسر.
5. تبعید شخصیت هایى مانند ابوذر، مالک اشتر، صعصعة بن صوحان و برادرش و عمرو بن حِمَق خُزاعى.

❎ هدف محاصره کنندگان خانه خلیفه(عثمان)، قتل او نبود، بلکه مى خواستند با جلوگیرى از ورود آذوقه به آنجا، عثمان و دستیاران او را تسلیم خواسته هاى خویش کنند ولى سوء تدبیر مروان بن حکم که یک نفر از شورشیان را کشت، سبب شد که هجوم به داخل خانه آغاز گردد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan