ترجمه و شرح نامه 8 نهج البلاغه: تهدید معاویه به جنگ یا بیعت + خلاصه

 

 

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) هنگامى که نامه من به تو رسید معاویه را به حکم نهایى، دعوت کن و براى یک طرفه شدن کار، او را به یک نتیجه جزمى وادار ساز سپس او را میان جنگى آواره کننده یا تسلیمى رسواگر مخیر ساز، اگر جنگ را اختیار کرد به او اعلان جنگ کن و اگر راه صلح و سلامت را پیش گرفت از او بیعت بگیر و السلام.

 

 

 

از نامه هاى امام(علیه السلام) است که به جریر بن عبدالله بجلّى هنگامى که او را به سوى معاویه (براى اتمام حجّت نهایى) فرستاد نگاشت.(1)

نامه در یک نگاه:
محتواى نامه کاملا روشن است امام(علیه السلام) مى خواهد فرستاده اش جریر، به معاویه اتمام حجت نهایى را بکند که اگر آماده بیعت است بیعت کند; و اگر آماده بیعت نیست مفهومش این است که قصد جنگ دارد.

در مسیر حلّ مشکل از طریق مسالمت آمیز:
در تواریخ آمده است هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) به جریر مأموریت داد تا نزد معاویه برود و از او بیعت بگیرد و او پیام امام(علیه السلام) را به معاویه رساند معاویه پیوسته امروز و فردا مى کرد تا جایى که اصحاب امیر مؤمنان او را متهم به همکارى با معاویه کردند و امام(علیه السلام) درباره او فرمود: آن قدر جریر نزد معاویه درنگ کرده است که یا گنهکار است و یا فریب خورده!
لذا امام(علیه السلام) نامه مورد بحث را براى جریر مرقوم فرمود تا بیش از این معطل نشود و یکى از دو جواب را از معاویه بگیرد، یا بیعت کند یا اعلان جنگ دهد. امام(علیه السلام) در این نامه مى فرماید:
«اما بعد (از حمد و ثناى الهى) هنگامى که نامه من به تو رسید معاویه را به حکم نهایى دعوت کن و براى یک طرفه شدن کار، او را به یک نتیجه جزمى وادار ساز. سپس او را میان جنگى آواره کننده یا تسلیمى رسواگر مخیر ساز اگر جنگ را اختیار کرد به او اعلان جنگ کن و اگر راه صلح و سلامت را پیش گرفت از او بیعت بگیر والسلام»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِذَا أَتَاکَ کِتَابِی فَاحْمِلْ مُعَاوِیَةَ عَلَى الْفَصْلِ(2)، وَخُذْهُ بِالاَْمْرِ الْجَزْمِ، ثُمَّ خَیِّرْهُ بَیْنَ حَرْب مُجْلِیَة(3)، أَوْ سِلْم مُخْزِیَة(4)، فَإِنِ اخْتَارَ الْحَرْبَ فَانْبِذْ(5) إِلَیْهِ، وَإِنِ اخْتَارَ السِّلْمَ فَخُذْ بَیْعَتَهُ، وَالسَّلاَمُ).
هنگامى که نامه امام(علیه السلام) در شام به جریر رسید آن را به دست معاویه داد و خود به پا خاست و براى مردم سخن گفت و تذکر داد که همه شما از وضع عثمان آگاهید و تمام بلاد بدون گفتگو با على بیعت کرده اند; یعنى با شخصى که اگر مسأله خلافت به اختیار خود ما گذاشته مى شد کسى جز او را نمى پذیرفتید.
*****
نکته:
جریر بن عبدالله کیست؟
جریر بن عبدالله از مشاهیر صحابه از قبیله بجیله از قبایل یمن است. بجیله نام زنى بود معروف در آن قبیله که قبیله به نام او نامیده شد و گاهى منسوب به آن قبیله را بجلى مى گویند.
جریر در سال دهم هجرت در رأس 150 تن از قبیله بجله نزد رسول خدا آمد و اسلام آورد. پیغمبر او را احترام کرد و هنگامى که دست خود را براى بیعت گشود فرمود: بیعت به این شرط که به یکتایى خداوند و نبوّت من ایمان داشته باشى نماز را به پا دارى و زکات را بپردازى خیر خواه مسلمانان باشى و روزه ماه رمضان را انجام دهى و والى مسلمانان را اطاعت کنى.
سپس آن حضرت اوضاع منطقه زندگى او را سؤال کرد جریر عرض کرد: یا رسول الله اسلام در آن منطقه ظاهر شده و مردم بتها را شکستند. فرمود: بت «ذوالخلصه» چطور؟ عرض کرد این بت بزرگ به حال خود باقى است. حضرت وى را مأمور به نابود کردن آن ساخت. جریر با 200 تن از قبیله خویش به آنجا شتافت و بعد از چند روز بازگشت و عرض کرد: به خدا سوگند آن را ویران کردم و به پیش چشم عبادت کنندگانش آتش زدم.
جریر همراه قبیله بجیله در فتح قادسیه شرکت داشت و مؤثر بود. بعداً از سوى عثمان به عنوان فرماندار منطقه همدان نصب شد و بعد از قتل عثمان و رسیدن نامه امیر مؤمنان به او، مردم را به امامت حضرت و بیعت با او دعوت کرد و بعد از چندى به کوفه آمد و چون در میان مردم شام شهرتى داشت امام(علیه السلام) نامه خود را که براى معاویه نوشته بود به دست او داد که به شام برود; ولى نتوانست نقش خود را به خوبى ایفا کند و به کوفه بازگشت. مردم عراق به او بدبین شدند و او را طرفدار معاویه شمردند. جریر از بدبینى عراقیان دلگیر شد و به جزیره قرقیسا رفت و از کارهاى سیاسى و اجتماعى دورى گزید.

 

التماس دعا

  • چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۹
رضا

سلام، مطلب جالبی بود، موفق باشید

سلام
سلامت باشید 🙏
کاربر دانشجو

سلام بسیار عالی ممنونم🌹

چقدر تصویر حدیث قشنگ و متناسبه

سلام آبجی
خواهش میکنم
آره تصویرش جالبه
چارسو

خلاصه :

تواریخ آمده است هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) به جریر مأموریت داد تا نزد معاویه برود و از او بیعت بگیرد و او پیام امام(علیه السلام) را به معاویه رساند معاویه پیوسته امروز و فردا مى کرد تا جایى که اصحاب امیر مؤمنان او را متهم به همکارى با معاویه کردند و امام(علیه السلام) درباره او فرمود: آن قدر جریر نزد معاویه درنگ کرده است که یا گنهکار است و یا فریب خورده!
لذا امام(علیه السلام) نامه مورد بحث را براى جریر مرقوم فرمود تا بیش از این معطل نشود و یکى از دو جواب را از معاویه بگیرد، یا بیعت کند یا اعلان جنگ دهد. امام(علیه السلام) در این نامه مى فرماید:
«اما بعد (از حمد و ثناى الهى) هنگامى که نامه من به تو رسید معاویه را به حکم نهایى دعوت کن و براى یک طرفه شدن کار، او را به یک نتیجه جزمى وادار ساز. سپس او را میان جنگى آواره کننده یا تسلیمى رسواگر مخیر ساز اگر جنگ را اختیار کرد به او اعلان جنگ کن و اگر راه صلح و سلامت را پیش گرفت از او بیعت بگیر والسلام»
هنگامى که نامه امام(علیه السلام) در شام به جریر رسید آن را به دست معاویه داد و خود به پا خاست و براى مردم سخن گفت و تذکر داد که همه شما از وضع عثمان آگاهید و تمام بلاد بدون گفتگو با على بیعت کرده اند; یعنى با شخصى که اگر مسأله خلافت به اختیار خود ما گذاشته مى شد کسى جز او را نمى پذیرفتید.

همراز دل

سلام داداش

دستتون درد نکنه

سلام
خواهش میکنم ، سرتون درد نکنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan