مرور نهج البلاغه ( نامه 6 + حکمت 7 ) + خلاصه

 

 

نامه 6

 

(بیعتى که مردم در مدینه با من کردند، براى تو که در شام بودى الزام آور است، زیرا) همان کسانى که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط با من بیعت نمودند، بنابراین نه حاضران اختیار فسخ یا مخالفت با آن را دارند و نه کسى که غایب بوده حق رد کردن آن را دارد. شورا تنها از آنِ مهاجران و انصار است، هرگاه همگى کسى را برگزیدند و امامش نامیدند، خداوند از او راضى و خشنود است; بنابراین اگر کسى از فرمان آنها با بدگویى یا بدعتى خارج گردد، مسلمانان او را به جاى خود باز مى گردانند، و اگر امتناع ورزد، با او پیکار مى کنند، چرا که از غیر مسیر مؤمنان تبعیت کرده و خدا او را در بیراهه رها مى سازد.
اى معاویه! به جانم سوگند اگر با نگاه عقل بنگرى نه با چشم هوا و هوس، مرا از همه مبرّاتر از خون عثمان مى یابى و خواهى دانست من به کلّى از آن برکنار بودم مگر اینکه در مقام تهمت برآیى و چنین نسبت ناروایى را به من بدهى. اگر چنین است هر تهمتى مى خواهى بزن والسلام.
 

 

حکمت 7

 

امام(علیه السلام) فرمود: صدقه (کمک به نیازمندان) داروى شفابخشى است و اعمال بندگان در این جهانِ زودگذر در برابر چشمان آنها در آن جهان (پایدار) است.

 

التماس دعا

  • چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۹
چارسو

سلام

خلاصه ی نامه ی ۶ :
این نامه از حضرت علی خطاب به معاویه نوشته شده :

"" (بیعتى که مردم در مدینه با من کردند، براى تو که در شام بودى الزام آور است، زیرا) همان کسانى که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط با من بیعت نمودند
اى معاویه! به جانم سوگند اگر با نگاه عقل بنگرى نه با چشم هوا و هوس، مرا از همه مبرّاتر از خون عثمان مى یابى و خواهى دانست من به کلّى از آن برکنار بودم مگر اینکه در مقام تهمت برآیى و چنین نسبت ناروایى را به من بدهى. اگر چنین است هر تهمتى مى خواهى بزن والسلام.""

قابل توجّه اینکه امام(علیه السلام) در اینجا، نه به مسأله غدیر اشاره مى کند، نه به وصیّت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و روایات بسیارى که سند روشنى بر امامت اوست; زیرا معاویه مى توانست با انکار کردن از کنار آن بگذرد. ولى مسأله خلافت خلفاى پیشین چیزى نبود که بتواند آن را انکار کند. در واقع استدلال امام(علیه السلام) یک استدلال به اصطلاح جدلى است که مسلمات طرف مقابل را مى گیرد و با آن بر ضد وى استدلال مى کند و در اینجا معاویه که خود را از طرفداران حکومت خلفاى پیشین (ابوبکر، عمر، عثمان) مى دانست، نمى توانست چگونگى گزینش آنها را براى خلافت انکار کند و این در حالى بود که این گزینش به صورت بسیار کامل ترى در مورد حکومت على(علیه السلام) واقع شده بود
سنّت آن زمان بر این بود که اگر مهاجران و انصار مدینه کسى را انتخاب مى کردند غایبان و دور افتادگان آن را به رسمیت مى شناختند; بنابراین معاویه نمى توانست با این استدلال امام(علیه السلام) به مخالفت برخیزد.

🔵🔵✅✅✅نکته ی خیلی مهم 👇✅✅✅🔵🔵
" هرگز نباید از این استدلال که در بالا گفتیم جنبه جدلى و استفاده از مسلمات طرف مقابل دارد، چنین استنباط کرد که امام(علیه السلام) مسأله امامت منصوص را رها فرموده و امامت را مسأله اى انتخابى مى داند نه انتصاب از سوى خدا، آن گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه از اهل سنّت تصور کرده اند; بلکه در برابر امثال معاویه راهى جز اینگونه استدلال وجود نداشت و نظیر این گونه استدلال ها در قرآن مجید نیز در برابر مشرکان دیده مى شود."
🔵🔵✅✅✅ ✅✅✅🔵🔵

از قضایاى عجیب تاریخ صدر اسلام این است که گروهى در زمان عثمان به مخالفت شدید با او برخاستند و حتى در قتل او مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشتند; ولى بعد از قتل عثمان ناگهان تغییر مسیر داده و به خون خواهى او برخاستند و بر کشته شدن مظلومانه او اشک تمساح ریختند. این گونه تغییر مسیرها در دنیاى سیاست هاى مادى، عجیب نیست; ولى اینها که دم از اسلام مى زدند چگونه این اعمال خود را توجیه مى کردند.

چرا استدلال به شورا و بیعت؟
مى دانیم در مسأله امامت و خلافت بعد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دو نظر در میان مسلمانان هست; مطابق عقیده شیعه، امامت و خلافت با نص است; یعنى به وسیله خداوند از طریق پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، امام(علیه السلام) و خلیفه بعد از او تعیین شده است. آیاتى از قرآن نیز این نظر را تأیید مى کند و احادیثى همچون حدیث غدیر، منزلت و حدیث ثقلین نیز گواه بر آن است. اضافه بر این شیعیان دلیل عقلى نیز بر این مسأله اقامه مى کنند که اینجا جاى شرح آنها نیست.(4)
ولى اهل تسنن طرفدار شورا هستند و معتقدند پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تعیین خلیفه بعد از خود را به امّت واگذار کرده و آنها بر طبق شوراى مهاجرین و انصار و بیعت مردم تعیین شده اند.

طرفداران شورا هنگامى که به خطبه شقشقیه مى رسند که خلافت خلفاى سه گانه نخستین را زیر سؤال مى برد، گاه به سند آن اشکال مى کنند و گاه به دلالت آن; اما هنگامى که به نامه ششم (نامه مورد بحث) مى رسند با آغوش باز از آن استقبال کرده و آن را دلیل بر حقانیّت مذهب خود مى شمرند درحالى که هم این نامه از على(علیه السلام) است و هم آن خطبه.
نکته مهم اینجاست که همیشه باید مخاطبان را در نظر گرفت; زیرا اعتقادات مخاطب در نحوه بیان مسائل تأثیر دارد. در خطبه شقشقیه مخاطب، عموم مردمند ولى در این نامه مخاطب، معاویه است.
چگونه ممکن است امام(علیه السلام) در این نامه براى حقانیّت خود در برابر معاویه به نص استدلال کند; چیزى که او از اساس با آن مخالف بود. باید از دلیلى استفاده کند که او نتواند در برابر آن سخن بگوید و راه انکار بپوید و آن مسأله شوراست. شورایى که خلفاى پیشین بر اساس آن انتخاب شدند; همان کسانى که معاویه از طرف آنها به خلافت شام نصب شد.

در قرآن مجید نیز گونه هایى براى این مطلب مى توان پیدا کرد; از جمله در داستان ابراهیم(علیه السلام) هنگامى که در برابر ستاره پرستان، ماه پرستان و آفتاب پرستان قرار گرفت با جمله (هذا رَبِّی) یا (هذا رَبِّی هذا أَکْبَر)(5) مسلمات آنها را پذیرفت اما هنگامى که همگى افول کردند و افول و غروب آنها دلیل بر حادث بودن آنها بود، آنها را محکوم ساخت.

سلام ممنونم،التماس دعا 🌹
چارسو

خلاصه حکمت ۷ :

در قرآن مجید و در روایات اسلامى اهمّیّت و تأثیر انفاق در راه خدا و صدقه بر نیازمندان به طور گسترده وارد شده است و یکى از مهم ترین و مؤثرترین حسنات شمرده شده است.
تعبیر به «دواء» (دارو) و «منجح» (مؤثر و شفابخش) به طور مطلق نشان مى دهد که این کار هم درمان کننده بیمارى هاى فردى و هم بیمارى هاى اجتماعى است.
صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى شود، بلکه بخشش هایى است که قصد قربت در آن باشد; خواه واجب باشند مانند زکات یا مستحب مانند انفاق فى سبیل الله و خواه جنبه شخصى داشته باشد مانند کمک به یتیم یا محروم یا بیمارى یا جنبه عام داشته باشد مانند بناى بیمارستان و دارالایتام که از آن تعبیر به صدقات جاریه نیز مى شود.
اما چگونه این صدقات داروى شفابخشى است، بخشى از آن جنبه حسى دارد که با چشم خود مى بینیم; بیماران محروم از این طریق درمان مى شوند، ایتام سرپرستى مى گردند و بر آلام مستمندان مرهم نهاده مى شود و بخشى از آن جنبه معنوى دارد همان گونه که در حدیث معروف نبوى(صلى الله علیه وآله) آمده است: «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَرُدُّوا أَبْوَابَ الْبَلاَءِ بِالدُّعَاءِ; بیماران خود را با صدقه درمان کنید و درهاى بلا را با دعا ببندید».

این سخن را با حدیثى از امام کاظم(علیه السلام) پایان مى دهیم: شخصى خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بیمارند. فرمود: «داوِهِمْ بِالصَّدَقَةِ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ وَلاَ أَجْدَى مَنْفَعَةً عَلَى الْمَرِیضِ مِنَ الصَّدَقَة; آنها را با صدقه درمان کن، زیرا چیزى سریع الاجابه تر و چیزى مفیدتر براى درمان بیماران از صدقه نیست».

سپس در دومین نکته مى فرماید: «اعمال بندگان در این جهانِ زودگذر در برابر چشمان آنها در آن جهان (پایدار) است».

منظور از تجسم اعمال این است که اعمال نیک و بد هر یک در روز قیامت به صورت مناسب حسى درمى آید. مثلا نماز در قیافه یک انسان زیبا و صالح و ظلم و ستم به صورت دودى سیاه و خفقان آور مجسم مى شود و انسان ها در کنار اعمال مجسم خود خواهند بود و بخشى از پاداش و کیفر آنها از این طریق صورت مى گیرد.

سلام ممنونم🌹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan