ترجمه و شرح خطبه 6 نهج البلاغه؛ سرکوب کردن سرکشان + خلاصه

 

به خدا سوگند من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم (در برابر لانه اش) به خواب مى رود تا صیّاد به او مى رسد و دشمنى که در کمین اوست غافلگیرش مى کند (ولى من غافلگیر نمى شوم); بلکه (با هوشیارى تمام، مراقب مخالفان هستم) و با شمشیر برنده هواداران حق، برکسانى که به حق پشت کرده اند مى کوبم و با دستیارى فرمانبرداران مطیع با عاصیان ناباور مى جنگم; و این روش همیشگى من است تا روزى زندگى ام پایان گیرد!

به خدا سوگند! از زمان وفات پیامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شده ام و دیگران را که هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشته اند!

 

  • جمعه ۲۸ آذر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 5 نهج البلاغه؛ بخش دوم: شجاعت امام علی علیه السلام+خلاصه


اگر (درباره خلافت و شایستگی هایم و وضعیّت پیامبر در این زمینه نسبت به من) سخن بگویم مى گویند: او نسبت به حکومت بر مردم حریص است! و اگر سکوت کنم مى گویند: از مرگ مى ترسد! عجیب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (آن همه رشادتهایى که غزوات اسلامى از من دیده یا شنیده اند چگونه ممکن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند). به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است! (من اگر سکوت مى کنم) به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاه هاى عمیق به لرزه در مى آیید.



  • دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 5 نهج البلاغه؛ بخش اول: پرهیز از فتنه+خلاصه

اى مردم! امواج فتنه ها را با کشتیهاى نجات بشکافید و از راه اختلاف پراکندگى و دشمنى کنار آیید و تاجهاى تفاخر و برترى جویى را از سر بنهید! آن کس که با داشتن بال و پر (یار و یاور) قیام کند یا در صورت نداشتن نیروى کافى، راه مسالمت پیش گیرد و راحت شود رستگار شده است. این (زمامدارى بر مردم) آبى متعفّن و لقمه اى گلوگیر است (و اگر فرمان الهى نباشد تن به آن در نمى دهم)! (این را نیز بدانید) کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند همانند کسى است که بذر را در زمین نامناسب، همچون کویر و شوره زار بپاشد (که سرمایه و نیروى خود را تلف کرده و نتیجه اى عاید وى نمى شود!).


  • سه شنبه ۲۰ آبان ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه؛ بخش سوم: اطاعت از امام + خلاصه


من امروز حوادث عبرت انگیز تاریخ را که خاموش است و براى اهل معرفت گویاست براى شما به سخن در مى آورم تا حقایق را فاش کنم، آن کس که از دستورات من تخلّف کند، از حق دور گشته است; (چرا که) از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن تردید نکرده ام (و نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبوده بلکه به خاطر این بود که مبادا مردم گمراه شوند همان گونه که) موسى(علیه السلام) هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد بلکه از این مى ترسید که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى کشند.
امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار گرفته ایم (ما به سوى حق مى رویم و شما به راه باطل، چشم باز کنید و در کار خود تجدید نظر نمایید) کسى که اطمینان به آب داشته باشد تشنه نمى شود (و تشنگیهاى کاذب او را آزار نمى دهد، همچنین کسى که رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد در دام شک و وسوسه هاى شیطان نمى افتد).


  • چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیمان شکنی+ خلاصه


من همواره منتظر عواقب پیمان شکنى شما بودم و نشانه فریب خوردگان را در شما مى دیدم ولى به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى داد (و از نیرنگهاى شما آگاه بودم).
من در کنار جادّه هاى گمراه کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم، در آن هنگام که گرد هم جمع مى شدید و راهنمایى نداشتید و تشنه رهبر شایسته اى بودید و براى پیدا کردن این آب حیات تلاش مى کردید و به جایى نمى رسیدید.


  • يكشنبه ۲۰ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه؛ بخش اول: هدایت اهل بیت علیهم السلام+ خلاصه


به وسیله ما در تاریکیهاى (جهل و گمراهى) هدایت یافتید و به کمک ما به اوج ترقّى رسیدید و در پرتو شعاع ما (خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)) صبح سعادت شما درخشیدن گرفت و تاریکیها پایان یافت.

کر باد! گوشى که نداى پند و اندرز را نشنود و چگونه، کسى که صیحه و فریاد، او را «کر» کرده است مى تواند صداى ملایم (مرا) بشنود؟ (آن کس که فرمان خدا و پیامبر را زیر پا گذارده، آیا فرمان مرا پذیرا مى شود؟) و مطمئن باد! قلبى که از خوف خدا جدایى نپذیرد (و آماده پذیرش حق باشد).


  • چهارشنبه ۱۶ مهر ۹۹

مرور خطبه 3 نهج البلاغه



به خدا سوگند! او پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالى که خوب مى دانست موقعیّت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسیاب است (که بدون آن هرگز گردش نمى کند)، سیل خروشان (علم و فضیلت) ازدامنه کوهسار وجودم پیوسته جارى است و مرغ (دور پرواز اندیشه) به قلّه (وجود) من نمى رسد (چون چنین دیدم)، در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى نمودم و پیوسته در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده (و نداشتن یار و یاور، به مخالفان) حمله کنم یا بر این تاریکىِ کور، صبر نمایم، همان ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده، کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد.



  • دوشنبه ۷ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش چهارم: خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام + خلاصه



ولى هنگامى که قیام، به امر خلافت کردم، جمعى پیمان خود را شکستند و گروهى (به بهانه هاى واهى سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگرى راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حق سربر تافتند، گویى که آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که مى فرماید: «سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى دهیم که نه خواهان برترى جویى و استکبار در روى زمینند و نه طلب فساد، و عاقبت (نیک) براى پرهیزگاران است»! آرى به خدا سوگند! آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ولى زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده و زینتش آنها را فریفته بود.
آگاه باشید! به خدایى که دانه را شکافته و انسان را آفریده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و توده هاى مشتاق بیعت کننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود یار و یاور، نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم (و رهایش مى نمودم) و آخرینش را به همان جام اوّلینش سیراب مى کردم و در آن هنگام در مى یافتید که ارزش این دنیاى شما (با همه زرق و برقش که براى آن سر و دست مى شکنید) در نظر من از آب بینى یک بز کمتر است.
بعضى گفته اند هنگامى که کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) به این جا رسید مردى از «اهل عراق» برخاست و نامه اى به دست آن حضرت داد (گفته شده که در آن نامه سؤالاتى بود که تقاضاى جواب آنها را داشت). على(علیه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامى که از خواندن آن فراغت یافت «ابن عباس» عرض کرد: «اى امیرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا که رها فرمودید ادامه مى دادید»! امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: هیهات اى ابن عباس! این سوز درونى بود که زبانه کشید و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و دیگر مایل به ادامه آن نیستم). «ابن عباس» مى گوید: به خدا سوگند من هیچ گاه بر سخنى همچون این سخن (خطبه ناتمام شقشقیّه) تأسف نخوردم که على(علیه السلام) آن را تا به آن جا که مى خواست برسد ادامه نداد. 

  • جمعه ۴ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش سوم: خلافت عثمان+ خلاصه



تا او (عمر) نیز به جهان دیگر شتافت و امر خلافت را در میان جماعتى قرار داد که مرا هم یکى از آن قبیل مى پنداشت. بار خدایا، در این شورا از تو مدد مى جویم. چه سان در منزلت و مرتبت من نسبت به خلیفه نخستین تردید روا داشتند، که اینک با چنین مردمى همسنگ و همطرازم شمارند. 
هرگاه چون پرندگان روى در نشیب مى نهادند یا بال زده فرا مى پریدند، من راه مخالفت نمى پیمودم و با آنان همراهى مى نمودم. پس، یکى از ایشان کینه دیرینه اى را که با من داشت فرایاد آورد و آن دیگر نیز از من روى بتافت که به داماد خود گرایش یافت. و کارهاى دیگر کردند که من از گفتنشان کراهت دارم. 
آن گاه «سومى» برخاست، در حالى که از پرخوارگى باد به پهلوها افکنده بود و چونان ستورى که همّى جز خوردن در اصطبل نداشت. خویشاوندان پدریش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و میل فراوان خوردند که اشتران، گیاه بهارى را. تا سرانجام، آنچه را تابیده بود باز شد و کردارش قتلش را در پى داشت. و شکمبارگیش به سر در آوردش.


  • سه شنبه ۱ مهر ۹۹

ترجمه و شرح خطبه 3 نهج البلاغه (شقشقیه)؛ بخش دوم: خلافت عمر + خلاصه

 

 

 

 

این وضع همچنان ادامه داشت تا نفر اوّل به راه خود رفت (و سر به تیره تراب نهاد) و خلافت را بعد از خودش به آن شخص (یعنى عمر) پاداش داد سپس به گفته (شاعر معروف) «اعشى» تمثّل جست:

 

شَتّانَ ما یَوْمى عَلى کُورِها

 

وَ یَوْمَ حَیّانَ اَخى جابِرِ

 

«بسى فرق است تا دیروزم امروز

 

کنون مغموم ودى شادان و پیروز»

 

(در عصر رسول خدا چنان محترم بودم که از همه به آن حضرت نزدیکتر بودم ولى امروز چنان مرا منزوى ساختند که خلافت را یکى به دیگرى تحویل مى دهد و کارى به من ندارند)!

 

راستى عجیب است او که در حیات خود از مردم درخواست مى کرد عذرش را بپذیرند و از خلافت معذورش دارند خود به هنگام مرگ، عروس خلافت را براى دیگرى کابین بست چه قاطعانه پستانهاى این ناقه را هر یک به سهم خود دوشیدند.

 

سرانجام آن را در اختیار کسى قرار داد که جوّى از خشونت و سختگیرى بود با اشتباه فراوان و پوزش طلبى. کسى که با این حوزه خلافت سر و کار داشت به کسى مى ماند که بر شتر سرکشى سوار گردد، اگر مهار آن را محکم بکشد پرده هاى بینى شتر پاره مى شود و اگر آن را آزاد بگذارد در پرتگاه سقوط مى کند. به خدا سوگند به خاطر این شرایط، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند من که اوضاع را چنین دیدم صبر و شکیبایى پیشه کردم، با این که دورانش طولانى و رنج و محنتش شدید بود.

 

  • شنبه ۲۹ شهریور ۹۹
Designed By Erfan Powered by Bayan